ریشه ی مشکلات اقتصادی ایران را میتوان: ۱-مشکلات خارجی (تحریم) ۲-مشکلات داخلی (سوء مدیریت مجریان و نبود یک برنامه جامع از اقتصاد کلان) دانست.
اثر تحریم ها واضح است در اینجا جا دارد کمی عمیق تر به ریشه ی تفکر الگوی اقتصاد حاکم و پیامد های آن پرداخت. دولتمردان نئولیبرال بر این باور هستند امور به دست نامرئی مکانیزم بازار سپرده شود و دولت هیچ نقش دخالت، نظارت و هدایت نداشته باشد (بازار آزاد و اقتصاد غیر دخالت گرایانه).
تا قبل از جنگ تحمیلی غالب رویکرد اقتصادی کشور حمایت گرایانه و دولت_محور بود (علت: ۱-ناچاری به سبب شرایط جنگ و عدم توانایی رقابت در بازار و سرمایه گذاری خصوصی ۲-برتری تفکر چپ و سوسیال در بین روشنفکران پیش از فروپاشی شوروی) بعد از پایان جنگ در سال ۱۹۸۸م (۱۳۶۷ش) و با ریاست جمهوری آقای رفسنجانی و تغییر شرایط جهانی رویکرد تغییر پیدا کرد (از اقتصاد دولت_محور به اقتصاد نئولیبرال ریاضتی)، که این تغییر منجر به: ۱-تشکیل موسسه تحقیق و آموزش مدیریت و برنامه ریزی (جهت پیاده سازی تفکرات نئولیبرال) با مدیریت مشاورانی معروف به "حلقه نیاوران" (اعضاء: محمدباقر نوبخت، محمد نهاوندیان، بیژن نامدار زنگنه، مسعود کرباسیان، عباس ی و.) افرادی که تیم اقتصادی برخی دیگر از رؤسای جمهور در این ۴۰سال هم بودند و این نشان از پیاده شدن تفکرات نئولیبرال و عدم حتی شروع اجرا و طرح ریزی اقتصاد بومی_ایرانی_اسلامی بعد از انقلاب بوده است. ۲-"برنامه اصلاح ساختاری" با کمک متخصصان صندوق بین الملل پول به اجرا در آمد (تا منجر به خصوصی سازی گسترده شود) و این تفکرات به مرور زمان در بعد ی اعمال شد و در بین آحاد مردمی با کمک تریبون های مختلف بیان و توجیه شد.
ادامه مطلب
بررسی واقعیت اجرایی این تفکر وقتی در بستر تاریخ ارزیابی میشود، اطلاعات دقیق تری بما میدهد که در آینده مصادیق آن را تکمیل میکنم اما علی الحساب درک واقعیت تاریخی برای فهم الگوی بومی و نحوه ی رویارویی با اقتصاد جهانی کمک کننده است.
این تحلیل برگرفته از کتاب نابه کاران نکوکار اثر هاجون چنگ در نه فصل به علل موفقیت دولت و عوامل موثر برای پیشرفت در ابتدا و دوام آن پرداخته است.
ادامه مطلب
مقدمه: با توجه به نام گذاری سال توسط مقام معظم و رهبری و تاکید برای چندمین بار بر مسئله اقتصاد بر خود لازم دانستم، مسئله ی اقتصاد را عمیق و فرا از تحلیل های جناهی و دسته دهم بررسی کنم. از آنجایی که الگوی اقتصادی فراگیر جهانی و حتی داخلی همان لیبرال است بیشترین تمرکز بر آن انجام شده است. با این ایده و تقید به معتبر بودن منابع و استفاده از تعاریف استاندارد جهانی و استفاده از نخبگان و اساتید اقتصاد خارج کشور به بررسی اقتصاد در سه مقاله پرداختم. ابتدا به تعاریف الگوهای اقتصادی مدرن در جهان، سپس عامل رشد خود کشورهای ثروتمند و تبلیغ کننده ت لیبرال و در نهایت وضع الگوی اقتصادی ایران بعد از انقلاب مورد بررسی قرار گرفته است. بنابراین به علت گستردگی موضوع علاوه بر صبر هنگام مطالعه هر بخشی که ناواضح بود با جستوجو بیشتر به سوال خود جواب دهید و به فهم جویده شده دیگران هیچوقت اکتفا نکنید.
*رابطه اقتصاد و ت: این دو حوزه اصولاً بصورت جدا بررسی می شد ولی در سال 1917م (انقلاب اکتبر) و ایجاد جماهیر شوروی، علم اقتصاد و ت بیش از پیش باهم در یک غالب مورد مطالعه قرار گرفت. به این صورت که زیربنا اقتصاد و روبنا ت و فرهنگ است.
-اما در غرب همواره در دو حوزه جداگانه بررسی می شد (علت: موانع فکری و عملی با مارکسیسم و ساختار فکری لیبرال کلاسیک) اما به طی حوادثی، رویکرد غرب هم تغییر کرد و به ارتباط اقتصاد و ت بیشتر اهمیت دادند. حوادث: 1-بحران اقتصادی سال 1970م در نظام برتن وودز (تحت تأثیر مسائل ی ناشی از جنگ ویتنام، که منتقدین جنگ را عامل رکود اقتصادی میدانستند). 2-بحران نفتی دهه 1970م جهت تحریم صدور نفت از اعراب به غرب 3-بعد از جنگ جهانی دوم کشورهای در حال توسعه وارد عرصه های اقتصاد بین المللی شدند و مناسبات ی بیش از پیش اثر خود را در اقتصاد نشان می داد و همچنین اعتراض به روابط ناعادلانه اقتصادی-ی بین الملل باعث تغییر این رویکرد بود. در نهایت در اوایل دهه 1990م طی اتفاقات در غرب حوزه مطالعات اقتصاد-ی بین الملل تقویت پیدا کرد: 1-فروپاشی شوروی (پایان جنگ سرد بین لیبرال ها و مارکسیسم) به علت شکست نماد تفکر مارکسیسم و یکه تازی فکری لیبرال در بین روشنفکران و یون. 2-انقلاب ارتباطات (که از 1970م شروع شده بود و در سال 1990م به اوج خود رسیده بود).
*رابطه دولت و بازار: این دو فاکتور همواره در تعامل هم قرار دارند چراکه دولت جهت حفظ ثبات حاکمیت سعی میکند اقتصاد را مانند سایر فاکتورهای اصلی کشور تحت کنترل خود دربیاورد و بازار هم جهت شکوفایی و رشد و رفع موانع تجارت آزاد نیاز به دست های قدرت دارد. حال در واکنش ارتباط دولت و بازار سه رویکرد در جهان شکل گرفت: 1)واقع گرایی 2)لیبرالیسم 3)مارکسیسم که در ادامه به توضیح مختصر تفکرات، فرضیات و تاریخچه هر کدام میپردازیم.
ادامه مطلب
درباره این سایت